"ببار بارون . ببار بارون .ببار بر من که غمگینم تو این شب های دلتنگی . رفیقی رو نمی بینم ...ببار بارون که دلگیرم از این یاس و پریشونی نپرسیده کسی از من چرا سر در گریبونی ...ببار ای نم نم بارون ...ببار امشب دلم تنگه...ببار امشب هر آهنگی به گوش من بد آهنگه ...چه تقدیری . چه تقدیری . نصیب بودن ما شد...که این کابوس تنهایی دلیل مرگ رویا شد...ببار ای ابرک خسته بر این شبگرد آواره که تو زندون دلتنگی...غریبونه گرفتاره...رفیقی کو که دستم رو بگیره از سر یاری...همیشه قسمت این بوده : شکستن های تکراری..."